تقدیم به زنانی که هماره عصای دستند و سایه ئی بر سر ...
زن اجین با زیبائیست.زن را بایدچون طبیعت تقدیس کرد، بوسیدونوازش کرد،چون می زاید.. زن دروقت زایمان،باجهش غضروفی خون درکمرگاه وفریادی مبارک،چون رسولی که خدا دوستش میدارد،حاجت روامیکند.وقتی دست برآبستنش میکشد،عبادت میکند.زن متبلور روح خداوند،درزایش و رویش ست...زن ضعیفه نیست، زن ضایعه ی ضعیفگی نیست..زن زیباست.
وقتی لالائی میخواند،چنان سازدل انگیزی کوهستانها را رام میکند،گوزن هارا می پاید،ودرپهنای کهکشانها ،زمین را طوافی طولانی میکند.صدایش اقیانوسهارا آرام،زنبق هارامست،قاصدک هاراخواب،بره هارابازیگوش،وچوپانها را آوازه خوان میکند.بخوان که ونگ آفرینش در (نای)توست.بخوان بخوان...
شبستانهای قیرگون،تاریک ومرموز،باحضورتو آرام ودلگشا میشود.تن نرم شب ،درآغوش تو حس میشود.راه باتومیپیماید وقدم باتومعنامیگیرد.(زن درضیافت زفاف،زائر زبانه های دو زبان،دروقت هراس ولذتست.وناز همچون بلوری بازیگوش،بردهانه ی سرخاب لبانش قندیل بسته.قندیلی که به رستاخیز دو لب،گرم وجاری میشود.و...این،( ضیاء) زن ست .
زنگار ذهنم را بشوی وچشمانم رابانگاهت،صیقلی بخش..بدون تو تنهائی دراتاقم (نم)کشیده وخانه را،خزانی خسته،خواروخمیده کرده ست..(آری عزیز..بابغل هایت جهان را،به آغوش میکشم.تمام آسایشم درآرامش توست...جهان بدون تو، کریه و افسرده ست). ناپلئون میگه:به تمام جهان تسلط یافتم،إلا زن! پس زن ضعیفه نیست .
ای ول
شما خیلی خوب با کلمات بازی میکنید . بنویس دوست عزیز تاقلمت مینویسد . و فریاد کن تمام بغضت را .