شعر شریفی

تقدیم به عشاق شعر

شعر شریفی

تقدیم به عشاق شعر

دوست

حافظ : این چه شوریست که بر دور قمر میبینم ... ( قمربینی از زبان شریفی ) در ابتدا تقدیم به حافظ ودرانتها به دوست عزیزی که با رویاهای نازش تمام کابوسهای زشتم را بلعید ..... ز بدون دال ذال

رصد کردم جهان را درقمر دوست

به گردش عالمی در یک نظر دوست

به ضرب تیغ آدم روی مه را

که از هجران شده شق القمر دوست

کسی خوبی نمیفرماید از مهر

ودارد هر کس از لطفش نظر دوست

خلایق با طمع سرشار حرصند

و هر دم میشوند آلوده تر دوست

به والله فکر همنوع خودش را

کسی یادش نمی آید دگر دوست

برقصد انتری در بزم کوران

بخواند بلبلی برگوش کر دوست

اسبها را همه بستند به قلاده ی شر

خیر هر کس برسد باز به خر دوست

کراک و شیشه با بنگ فراوان

جوان را کرده است  پیرو پکر دوست

ومیخانه زخاکستر نشینها

زند خاک دو عالم را به سر دوست

نه دختر میرسد دادش به جائی

نه حرف مادران دارد اثر دوست

ازان اولاد بی حرمت نیاسود

دمی در کسوت پیری پدر دوست

پدر را هم نه عار آید که فرزند

ازین بدتر شود زیروزبر دوست

و عشق اینروزها آنقدر بدبخت

که غرقابش کند عمری هدر دوست

به این وصفی که در واقع یقین است

بباید کرد ازاو صرف نظر دوست

خداوندا ببندش با بلایی

دراین عقرب قمر بار بشر دوست

شریفی هم به مانند توخواجه

ازین گفتن کند روزی ضرر دوست

بزن با من شراب از بی خیالی

همان بهتر که باشی بی خبر دوست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد