برای نازنین دخترم لیلی کوچولو که خیلی دور شد ...
چیستی ؟ کیستی ؟ ...... نیستی !؟
فکری شده ای فکر و فقط فکر
کابوسی
به خیال آرائی تو فقط روئیایی !
دل من تنگ شده تو چه هستی که نمی دانی
مردم از بسکه شدم دلواپس
دیگر ریاضت کش غمهای تو بودن چه صفائی دارد
دیگر این دلتنگی به چه می ارزد
واقعاً دل چه بهائی دارد
نه عزیزی نه نسیمی نه ازآن پیرهن آید بویی
چهره در چهره ی هر کس که بدوزم
بوی رفتار تو می آید گوئی
پیچ در پیچ گره در گره افتاده
نازنینم من دگر خسته شدم پیرم
من به اندازه موهای تو درگیرم
مردم از بسکه شدم دلواپس
کاروان رفته ساربان مرده آخرین چاوش خودرابوفی
در شب خونین غریبانم خوانده
همه رفتند آری باد سرخی همه ام را برده
فقط این عادت اکبیر که در فکر تو باشم مانده
تو چه هستی که نمی دانی
تو کجائی که نمی بینی
نیستی
کم پیدائی
نو کجائی که نمی آیی
سلام خیلی زیبا بود.
مرسی خبرم کردی.