شعر شریفی

تقدیم به عشاق شعر

شعر شریفی

تقدیم به عشاق شعر

غزل ترانه ای پاک

غزل ترانه ای روحانی .. بغضتو بشکن و دستاتو دراز کن بسمت و سوی حرم ، ضریح و خانه ای که تمام غماتو میپذیره .. از خانه خدا تا مشهد حاجات .. شریفی 

 

زتب میسوزد اینجا پیکرم دوست 

 

دلم میخواد که از اینجا برم دوست  

 

دلم میخواد که زائر باشم امشب 

 

به بامت پر بگیرد کفترم دوست 

 

ضریح شانه هایت را ببوسم 

 

بگیرم حاجتم از آن حرم دوست 

 

برم جائی ک غیر از تو نباشد 

 

نباشد هیچکس دوروبرم دوست 

 

کنار بغض تو پروانه آسا 

 

نشیند تا سحر چشم ترم دوست 

 

تو در آوار بغض و حسرت و بغض 

 

کنی با یک اشارت پرپرم دوست  

 

تو تنها عشق من هستی که داری 

 

مرا در قلب پاکت محترم دوست 

 

شریفی را به آرامش طلب کن 

 

که من صحرا به صحرا محشرم دوست

بهار 92

بیائیدو بنوشید برقصید

بهارآمد بهارآمد  کجائید


شماکه مست و عاشق بودوهستید

اگرمستیدو عاشق  پس شمائید


.........................................................................................................

.........................................................................................................

بالاخره شکوفه جرات شکفتن یافت..........وسبزه به نیابت ازرنگها پوست انداخت..........آری فصل اول با رستن سبزش نگاه زردمان را نهیب زد

بیائید به رسمی واپسین برای خود وعزیزانمان دعا کنیم  وهمچنین آرزوهائی نیک.....


شبی برنامه  ای راجع به خشک شدن دریاچه ارومیه دیدم  باور کنید قلبم شکست....نازنین آهوئی را دیدم که بانگاهی نزاز وتشنه نعش نمکها راپارو میکرد  باپلکهای معصومش آه میکشید...آری   آهو تشنه شده بود درسراب بخارهای نمک   وازچشمانش خون میبارید وبسیاری موجودات تلف شدند درحریق حشیشش........................

بیائید آرزو کنیم سال آینده این دریاچه آب بگیرد سیراب گردد تاهمچین نگاههائی قلبمان را نرنجاند.....................................................همچنین آرزوی صلح وآرامش کنیم  برای تمام همنوعانمان درسرتاسرجهان.............بیائید بی هیچ عداوتی عشق بکاریم..دوست ویار همدیگرباشیم درحادثه ها وبیماری............قلبی را نشکنیم تا قلبمان را نشکنند بی بهانه..  آزاد آزادباشیم بی هیچ حق النفس وناسی..............................دوستان عزیزمن امیدوارم سال جدید سالی بهتر ازپارسالتان باشد خصوصاشمادوست عزیز که لطف کردی این مطلب و خوندی...عزیز سالت پربزکت....................

غزلک

دل از این زندگی هیهات  بگذر 

 

ازین  سلول بی رویات  بگذر 

 

 

ازین آشفته رویاهای تلخی 

 

که تاول بسته بر تنهات  بگذر 

 

 

مگیر دامان این دایه که سردست 

 

زمادر  مهربونترهات  بگذر 

 

 

تاسف از چنین  مجنونهایی 

 

که لیلی ش گفته از لیلات بگذر 

 

 

شریفا آن فلانی رفته از کف 

 

تو هم از مهر بی معنات بگذر



دوستان عزیزمن...منظورمن ازین طعنه ها درشعرم کس خاصی نیسته ..این فقط ناله های من از روزگار غداره ... قلم من اگرکه باعث رنجشی بشه همان بهتر که ننویسم