شعر شریفی

تقدیم به عشاق شعر

شعر شریفی

تقدیم به عشاق شعر

سلام

 تقدیم به مسمای تمام اسمها و عاشقان مجنونی ..( لیلی ) ، تنها کودک زیبای اشعارم .. و لیلی ، لیلائیست که جنون جاری رویاهای مرا رام کرده .. liلی

 سلام ..(سلامی به سابقه ی صلیب . به مسیح ، که میراث اسوه ی عصمت مریمست . سلامی به موسای عصا . یدوبیضا . به (محمد) صاحب سنگی سپید ، قلبی در قرآن، قرآنی در قلب .. سلامی قرابت قلبها . به رستن و خیز ، به رستاخیز ، سلامی به رسیدن .. سلامی به ابراهیم صاحب ذبحی عظیم . سلامی به او ، حائل عشق و اشک .. وسلامی خاص به یاس . سلامی به کتاب و روح ، کوهی در کلام ، کلامی در کوه ... سلامی سرریز ، به پائیز .. به بوران وبرف ، برف وبوران سلامی به باران . سلامی به سنگینی سنگ برقاب صورت من ، برروی تپه های قحط آباد.. ودر آخر سلامی سهیلی ، سهیلی به ... به لیلی 

غسل تعمید

شعر(غسل تعمید) راخیلی دوست دارم وباتمام احترام تقدیمش میکنم به عزیزی که بارضای تمام ازانسوی آبها برام کتاب فرستاده.بزرگترین محبت شما همان تلنگری بودکه به طبعم زدید.مدتهابودکه هیچ فعل خوشایندی،حتی باعث یک بیت شعرهم درمن نشده بود.باورکنیدبدون وقفه این شعروگفتم . برگ سبزی است

  

تنت در غسل تعمید غزلها 

به آب دیدگانم شستشو شد  

برای آنکه فریادت کند شعر  

دمی گرم از مسیحا در گلو شد 

            ........... 

کلاف گیس تو  ای (مهربانم ) 

به هر انگشت شعرم شانه گردد  

به هر (نم) قطره های شعرت ای دوست 

زنخدان لبت  میخانه گردد 

            ........... 

به روح من به این تنهای تنها 

که کز کرده به سلولی در (آنجا !) 

ببخشیدی تمام وسعتت را 

که تنهایی نمیرم من در (اینجا !) 

            ........... 

دراین دنیای وحشت زای رسوا  

نمی باید دلم رو جا بذارم 

اگر می ترسم از خاموشی و مرگ ! 

نمی خواهم تو رو  تنها بزارم !!

یلدا

  

تمدنهای تاریک تنت را 

به فرهنگ پر از زیبائیم ده 

بیا جغرافیای سینه ات را 

به تاریخ پر از تنهائیم ده 

          ........ 

بکش نقاشی لبهای خود را 

به کاغذهای رخسار سپیدم 

نترس از آن تلنگرهای نمناک 

که من با این اشارتها رفیقم 

          ........ 

تن سنگین خود را چون زمستان 

بکش بر رخوت شبهای پائیز 

برای لحظه ئی با این گریبان 

به یمن شام یلدا شو گلاویز 

          ........  

برای بازی لبهای تازه 

من از بزاق ذوق خود چکیدم 

شدم  شادان زاصطکاک لبها 

تو هم حظ کن ازین بازی ( عزیزم ) 

          ........  

شده یلدای تاریکی خدایا 

شبانگاه پر از تنهائی ما 

چنان از چله ها دلگیرو خسته ام 

که خشکید شوق من از شعر یلدا ! 

          ........  

تقدیم به تمامی ایرانیان آریائی . خصوصا آنانکه یلدایشان در تنهائی طی شد !