شعر شریفی

تقدیم به عشاق شعر

شعر شریفی

تقدیم به عشاق شعر

مرغ شب

شعرمرغ شب راامروزدرزیربارانی عزیز سرودم وتقدیمش میکنم به انانکه  محبتشان به عاریه نیست وهیچ اکراهی درمحبت بی دریغشان نه بوده ونه خواهدبود!!!خصوصأعزیزی که، همیشه جائی برای دردهای من دارد..حتی اینروزها!  

 

ای مرغ شب إمشب بیا

باخود مرا همخانه کن

جانم به نستوه آمده

لطفی برین بیگانه کن

..........

ای مرغ شب ای مرغ شب

اندوه بسیار مرا

درچاله های کائنات

باگوش جانت ناله کن 

 

چشمان سرخت را ببند

بالت بنه برپای گوش

آن رنگ زرد ماهتاب

باناله أت آلاله کن

........

بنشین تو بربالای عرش

چاووش کنان فریادکن

دیو سکوت ناله را

دیوانه کن دیوانه کن 

 

از بهر نوش دلبرم

آنگه که باشد با رقیب

درزیر نور ماه(نو)

خون مرا پیمانه کن

.......

گفتا شریفی با فسون

کی مرغ خوش الحان من

آوای افسون مرا

چون بانگ خود افسانه کن.

بلم

شعر  بلم  جدیدترین سروده أم میباشد که دیشب به هذیانی سرودمش وتقدیم به آنانکه چنین احساس خوشایند ولطیفی دارند...  

بلم باش وبیا آرام..(بلم باش وبیا آرام)

رها درنفخه ی مدهوش نیزاران

که بادش

سازدلسوزی به لب دارد.

وباهرجنبش پلکت

بشو خیره

به پرچین های زیبایش..

به خورشیدی که ازپرهای مرغآبی

تلألو میکند نورش

ومیبخشدهزاران ذره ی نابی

که نیلوفرببیند عکس زیبایش

درین تالاب دلتنگی...

ازین نوری که میرقصد

شودسنجاقک سرخی

چنان چابک

که میرقصد ومیبالد

وبرقآسا لبش برلاله میمالد

پس ازهرگردش کوته

درین آئینه ی آبی  

ببین سرخآب خونین را

که ازذبح شفق گوئی

شرابی آتشین دارد

به گلبرگ شقایقها

وزین خوناب دلخونش

کمی ریزم درین جام!

بلم باش و بیآ آرام.......

نوای غوک وجیرجیرک

به سازحنجری ممتد

بساط آفرینش را

به موسیقی کند دعوت.

چنین آوای دلتنگی

که رم کرده شبستان را.....

کندآشفتگی را

ازتو هم رام

بلم باش وبیا آرام... 

هوای هجرت قو ها

سپیدو پاک و باعصمت

به دوراز علت و رخوت

درینجا هیچ درنائی_نبیند داغ تنهائی

بکش برهجرت خود

بالت از بام..( بلم باش وبیا آرام.. 

تو را غرقآب تنهائی

به گردابی برد آخر

که تنهائی زند تاول

ومرگ آرام وبی پروا

تو را بوسد

میان باغ رؤیاها

تورا درخواب شیرینت!

عزیزمن

آی عزیزمن..

(کدورت را

زخود گم کن

نهنگ آسا

نهنگ آسا

خلیج جرأت خود را تلاطم کن.

و حظ کن دربهشت پاک وبی سرسام..( بلم باش وبیا آرام)بیادیگه

فرشته بالدار

تقدیم به فرشته ی بالدار اشعارمmissy  mellow ‎.mannerly.minikin.mellifluous    

 

مثل آهی که درفاصله ی بین دوراهست.

مثل سیگار که دروقت جزا به گوارائی لبهای زنست.

مثل بخشایش ابری تاریک،درمیان کوهستان مثل ییلاق وزمستان...

مثل معصومیت دانه ی برفی که شبانگاه مرا پشت ان پنجره میسازد.

مثل آمیزش کفترها.

مثل یک چتر برای دوبغل

چون سلامی که پرازشرم وشفاست!

مثل رقصیدن دوشیزه کنارچشمه!

مثل دلخورشدن ازدلبر 

مثل آمیزش لبها برهم(مثل ماچی که..که پرازحرص فراوانست_مثل ایستادن قلب ازبوسه.

مثل موسیقی زنبورکها_مثل بزاق گلستان جاری_مثل کندوی پرازشعروغزل.

مثل احساس قشنگ شاعر که به طنازه ی خود دارد.....(مثل تمام آنچه گفتم...دوستت دارمvery very